محل تبلیغات شما
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی دل دردمند ما را که اسیر توست یارا به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را

موعظه های فرد زناکار به حضرت یحیی (ع)...

بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو...

من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد...

تو ,چو ,قلب ,عمر ,دوستان ,برندارم ,خمار مستی ,همه عمر ,ما را ,این خمار ,که قلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موسسه حقوقی و بین المللی صلح صدرا